كتاب شريف عيون أخبار الرضا شامل روايات زيبايي از امام هشتم شيعيان حضرت علي ابن موسي الرضا(عليهما السلام) است كه خواندن اين روايات شريفه در اين روز و شبهاي گرامي، شيريني دو چنداني دارد.
به مناسبت سالروز ولادت با سعادت ولي نعمتمان حضرت ابالحسن امام رضا عليهماالسلام، صفحه را متبرك به بياني نوراني از آن نور الهي ميكنيم كه به نقل از همين كتاب (ترجمه غفارى و مستفيد، ج1 ص 444 باب 20)، شريف درباره صفت امام، امامت، فضل و رتبه امام است.
عبد العزيز بن مسلم گويد: در زمان علىّ بن موسى الرّضا عليهما السّلام در مرو بوديم، از آغاز ورود - روز جمعه- در مسجد جامع آن شهر گرد آمده بوديم و مردم در باره امامت و اختلافات زياد مردم در آن مورد، بحث و گفتگو مىكردند، من نزد آقا و سرورم حضرت رضا- عليه السّلام- رفتم و گفتوگوهاى مردم را به عرض ايشان رساندم.
حضرت تبسّمى كرده فرمودند: اى عبد العزيز! مردم اطّلاعى ندارند، از دين خود به نيرنگ گمراه شدهاند، خداوند تبارك و تعالى پيامبر خود را قبض روح نكرد مگر بعد از اينكه دين را براى او كامل گردانيد و قرآن را كه بيان همه چيز در آن است، بر او نازل فرمود، حلال و حرام، حدود و احكام و جميع نيازمندىها را به طور تمام و كمال در آن بيان فرمود و گفت: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ» (در كتاب هيچ چيز را فروگذار نكرديم- انعام: 38) و در حجّة الوداع كه در آخر عمر حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله واقع شد اين آيه را نازل فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» (امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين، براى شما پسنديدم- مائده: 3) و مسأله امامت، تمامكننده و كاملكننده دين است، و حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله قبل از وفات خود، دين را براى مردم توضيح داده، تبيين فرمود، و راه آن را براى آنان آشكار كرد، آنان را در مسير حقّ قرار داد و علىّ عليه السّلام را بعنوان امام و راهنما برايشان تعيين فرمود، و تمام آنچه را كه مردم به آن نيازمندند، بيان فرمود، هر كس گمان كند خداوند دين خود را كامل نكرده، در حقيقت كتاب خدا را ردّ كرده است، و هر كس كتاب خدا را ردّ كند كافر است، آيا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعيّت آن در بين امّت آگاهند تا انتخابات آنان در آن مورد قابل قبول باشد؟!
امامت، جليل القدرتر، عظيم الشّأنتر، والاتر، منيعتر و عميقتر از آن است كه مردم با عقول خود آن را درك كنند، يا با آرا و عقائد خويش آن را بفهمند يا بتوانند با انتخاب خود امامى برگزينند، امامت چيزى است كه خداوند بعد از نبوّت و خلّت (مقام خليل اللّهى) در مقام سوم، ابراهيم خليل عليه السّلام را بدان اختصاص داده به آن فضيلت مشرّف فرمود، و نام او را بلند آوازه كرد، خداوند مىفرمايد: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (اى ابراهيم! تو را براى مردم، امام برگزيدم- بقره: 124) و ابراهيم عليه السّلام از خوشحالى گفت: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» (آيا از فرزندان و نسل من هم امام برگزيدهاى؟ بقره: 124) خداوند فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (عهد من به ظالمين نمىرسد- بقره: 124) و اين آيه امامت هر ظالمى را تا روز قيامت ابطال مىكند. و بدين ترتيب امامت در خواصّ و پاكان قرار گرفت.
سپس خداوند با قرار دادن امامت در خواصّ و پاكان از نسل او، وى را گرامى داشت و فرمود: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ» (اسحق و نيز يعقوب را- اضافه بر خواستهاش- به او بخشيديم، و همگى آنان را از صالحين قرار داديم، آنان را امامانى قرار داديم كه به دستور ما هدايت مىكردند و انجام كارهاى نيك و اقامه نماز و پرداخت زكات را به آنان وحى كرده دستور داديم، و ما را عبادت مىكردند- انبياء: 73/ 74). و امامت به همين ترتيب در نسل او باقى بود و يكى بعد از ديگرى نسل به نسل آن را به ارث مىبردند تا اينكه پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله وارث آن گرديد.
خداوند مىفرمايد: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ» (سزاوارترين و شايستهترين مردم در انتساب به ابراهيم كسانى هستند كه او را پيروى نمودند و اين پيامبر و نيز كسانى كه ايمان آوردند. و خداوند وليّ مؤمنين است- آل عمران: 67) و اين امامت خاصّ حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله بود كه به امر خدا- به همان گونه كه خداوند واجب فرموده بود- بعهده علىّ عليه السّلام قرار داد و سپس در آن دسته از نسل حضرت علىّ عليهم السّلام كه برگزيده بودند، و خداوند علم و ايمان به ايشان داده، قرار گرفت.
خداوند مىفرمايد: «وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ» (كسانى كه علم و ايمان به ايشان داده شده بود، [خطاب به مجرمينى كه بعد از قيام قيامت مىگفتند: بيش از اندك زمانى، در قبر نماندهايد] گفتند: شما در كتاب و علم خدا، تا روز قيامت در قبر ماندهايد و امروز همان روز قيامت است- روم: 56) پس اين امامت در اولاد على عليه السّلام تا روز قيامت خواهد بود، زيرا پيامبرى بعد از محمّد صلى اللَّه عليه و آله نخواهد آمد. حال، چگونه اين جاهلان مىخواهند انتخاب كنند؟ امامت مقام انبيا، و ارث اوصيا است، امامت نمايندگى خداوند- عزّ و جلّ- و جانشينى پيامبر، و مقام امير المؤمنين و ميراث حسن و حسين عليهما السّلام است.
امامت زمام دين و باعث نظم مسلمين و صلاح دنيا و عزّت مؤمنين است. امامت پايه بالنده اسلام و شاخه و نتيجه والاى آن است، توسّط امام است كه نماز و زكات و روزه و حجّ و جهاد به كمال خود مىرسد، و فىء و صدقات وفور مىيابد، و حدود و احكام جارى مىشود، و مرزها حفظ و حراست مىشود، امام حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام ميكند، و حدود او را جارى مىنمايد و از دين خدا دفاع كرده، با حكمت و موعظه نيكو و دليل قاطع، مردم را به راه پروردگارش فرا مىخواند، امام همچون خورشيد درخشان جهان است، خورشيدى كه دور از دسترس دستها و چشمها در افق قرار دارد، امام، ماه نورانى، چراغ درخشان، نور ساطع و ستاره راهنما در دل تاريكىها و صحراهاى خشك و بىآب و علف و موجهاى وحشتناك درياها است.
امام همچون آب گوارا بر تشنگان است، راهنماى هدايت و منجى از هلاكت است. امام همچون آتشى است در بلندىهاى بيابانها، كسى كه از سرما به آن آتش پناه برد، او را گرم مىكند، و در مهلكهها راهنمايى مىكند، هر كس از او دست بكشد، هلاك خواهد شد.
امام ابر پر باران و باران پر بركت است، خورشيد درخشان و زمين گسترده است، او چشمه جوشان و باغ و بركه است.
امام امينى است همراه، پدرى است مهربان، او برادر تنى است، در مصائب پناه بندگان است.
امام امين خدا در زمين و حجّت او بر بندگان است، او خليفه خدا در كشور اوست، امام دعوتكننده مردم بسوى خدا و مدافع حرمتهاى الهى است.
امام از گناهان پاك است و از عيوب مبرّى، علم به او اختصاص دارد، حليم و بردبار است، مايه نظم دين و عزت مسلمين است، باعث خشم منافقين و هلاكت كافرين است.
امام در دوران خود نظير ندارد، كسى به او نزديك نيست، هيچ دانشمندى با او همتراز نيست، بدل ندارد، مثل و مانند ندارد، بدون اينكه به دنبال فضيلت باشد و يا خود فضيلت بهدست آورده باشد، فضيلت به او اختصاص يافته است و خداوند بخشاينده با فضيلت، فضل را به او اختصاص داده است.
پس كيست كه بتواند امام را بشناسد يا او را انتخاب كند؟! نه، هرگز، هرگز، در وصف شأنى از شئون او و فضيلتى از فضائل او عقول به گمراهى افتاده و حيران و سرگردان مانده است، و ديدگان درمانده و ناتوان گشته و بزرگان احساس كوچكى مىكنند، و حكما حيرانند، عقل عقلا كوتاه است، خطبا از خطابه باز ماندهاند و عقلا و دانايان از دركش عاجز شدهاند، و شعرا از شعر گفتن ناتوان گشتهاند و ادبا عاجز شدهاند و بلغا خسته و ناتوان شدهاند و همگى به عجز و ناتوانى (خود) معترفند، چگونه مىتوان او را وصف كرده و كنه او را بيان نمود، يا چيزى از كار او را فهميد يا كسى را يافت كه جاى او را بگيرد؟. نه، چگونه ممكن است؟ و حال آنكه نسبت او و وصفكنندگانش همچون ستارهها و دست مردم است؟
پس انتخاب مردم كجا و اين مقام كجا؟ عقول كجا و درك اين منزلت كجا؟ اصلاً كجا مىتوان چنين شخصى يافت؟ گمان بردهاند كه مىتوان او را در غير آل پيامبر صلى اللَّه عليه و آله يافت، به خدا قسم نفسشان به آنان دروغ گفته و اباطيل آنان را به آرزو انداخته است و در نتيجه به پرتگاهى بلند و مشكل و لغزنده پا گذاردهاند كه پاهايشان از آن خواهد لرزيد به پايين خواهند افتاد، با عقولى سرگردان، ناقص و باير و عقايدى گمراهكننده در صدد نصب امام بر آمدهاند كه جز دورى از مقصد نتيجهاى نخواهند گرفت، خدا آنان را بكشد! به كجا برده شدهاند!؟ در صدد كارى بس مشكل برآمده و خلاف حق سخن گفتهاند و به گمراهى عميقى دچار گشته و در سرگردانى افتادهاند، زيرا با آگاهى امام را ترك كردهاند، و شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت بخشيد و آنان را از راه حق بازداشت، حال آنكه بينا و بصير بودند.
آنان انتخاب خدا و رسولش را كنار گذارده، انتخاب خود را در نظر گرفتند، در حالى كه قرآن با صدايى بلند به آنان خطاب مىكند: «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ» (و پروردگار تو آنچه را بخواهد مىآفريند و بر مىگزيند، آنان حق انتخاب ندارند و خداوند از شرك آنها، منزه و برتر است- قصص: 68) و نيز مىفرمايد: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» (آنگاه كه خدا و رسولش به كارى دستور دادند، هيچ مرد و زن مؤمنى از پيش خود حق انتخاب نخواهد داشت- احزاب: 36) و نيز مىفرمايد: «ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ* أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ* إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَما تَخَيَّرُونَ* أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ* سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ* أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقِينَ» (شما را چه مىشود؟ چگونه حكم مىكنيد؟ آيا كتابى آسمانى داريد كه در آن چنين مىخوانيد كه آنچه خود بخواهيد دارا خواهيد بود؟ يا عهد و پيمانى- پايدار تا قيامت- مبنى بر اينكه هر آنچه حكم مىكنيد، خواهيد داشت، از ما گرفتهايد؟ از آنان بپرس كداميك از آنان چنين چيزى را ضمانت مىكنند آيا شريكانى دارند؟ اگر راست مىگويند شركاى خود را بياورند- قلم: 41- 36) و نيز خداوند مىفرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها» (آيا در قرآن تدبّر نمىكنند يا بر دلها قفل زده شده است؟- محمّد: 24) يا خداوند بر دل آنان مهر زده و ديگر نمىفهمند، يا «مىگويند شنيديم و حال آنكه نمىشنوند، بدترين جنبندگان از نظر خداوند، كر و لالهايى هستند كه نمىانديشند، و اگر خدا خيرى در آنان سراغ داشت آنان را شنوا مىكرد و اگر آنان را شنوا مىكرد، پشت كرده اعراض مىنمودند» و «گويند: مىشنويم و نافرمانى مىكنيم» بلكه آن «فضل خداوند است كه به هر كه بخواهد عطا مىفرمايد و خداوند داراى فضلى بزرگ است».
پس چگونه ميخواهند امام را برگزينند و حال آنكه امام عالمى است كه جهل در او راه ندارد، و فرمانروايى است كه سختى نمىدهد، معدن قداست و پاكيزگى و عبادت و علم و بندگى است، دعاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فقطّ در حقّ او بوده است. (مثل: اللّهم وال من والاه (و يا) اللّهمّ اذهب عنهم الرّجس - و غيره) و يا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فقطّ او را به امامت فرا خوانده است، وى از نسل حضرت صدّيقه طاهره است و هيچ عيبى در نسب او نيست، هيچ شريفى همتراز او نيست، نسب او از قريش است، و در بين قريش، از بنى هاشم است، كه از بقيّه قريش شرافت بيشترى دارند، و در آن ميان، از عترت، يعنى از آل و نزديكان حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله است، امام از نظر خداوند مرضى و پسنديده است.
شريفترين اشراف است، او از نسل عبد مناف است، علم او دائما رو به افزونى است، حلم و بردبارى او كامل و تمام عيار است، بر امر امامت توانا و قدرتمند است، به نحوه اداره امور امّت عالم و آگاه است، اطاعتش واجب است، به فرمان خداوند به امر امامت قيام كرده، (يا مجرى اوامر و فرامين الهى است)، خير خواه بندگان خدا و حافظ دين اوست، خداوند انبياء و أئمّه- صلوات اللَّه عليهم- را توفيق مىدهد و از علم و حكمت مخزون خود علومى به آنان مىدهد كه به ديگران نداده و لذا علم آنان از تمامى علوم اهل زمان برتر و بالاتر است، خداوند مىفرمايد: «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (آيا آنكه خود، هدايتكننده مردم به سوى حقّ است شايستهتر است كه از او تبعيّت كنند يا آنكه تا راهنمايىاش نكنند هدايت نمىيابد، چه مىشود شما را؟ چگونه حكم مىكنيد؟- يونس: 35) و نيز مىفرمايد: «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً» (هر آن كس را كه حكمت دهند، خير كثيرى بدست آورده است- بقره: 269) و در مورد طالوت فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ» (خداوند او را بر شما برگزيد و به علاوه، به او افزونى در علم و قدرت جسمانى اعطاء فرمود، و خداوند پادشاهى خود را به هر كس بخواهد عطا مىكند، و خداوند غنى، توانمند و داناست- بقره: 247)
و نيز به پيامبرش مىفرمايد: «وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً» (فضل خدا بر تو عظيم است- نساء: 113) و نيز در مورد ائمّه از اهل بيت خاندان و نسلش مىفرمايد: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً* فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً» (آيا به مردم- بخاطر فضلى كه خداوند به آنان داده است- حسد مىورزند؟ ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان پادشاهى بزرگى عطا نموديم، پس بعضى از آنان ايمان آوردند و گروهى از آن اعراض كردند و آتش جهنّم (براى آنان) كافى است- نساء: 55- 54).
و هر گاه خداوند، بندهاى را براى اداره امور بندگانش برگزيند، به او شرح صدر و آمادگى كامل اين كار را عنايت مىفرمايد، و در قلبش چشمههاى جوشان حكمت قرار مىدهد، و علم را كاملا به او الهام مىفرمايد، و بعد از آن از هيچ پاسخى در نمىماند و از رفتار و گفتار صحيح دور و منحرف نمىشود. او معصوم است و مؤيّد، خداوند او را توفيق مىدهد و در راستى و درستى پا برجا و محكم نگه مىدارد. از خطاى لغزش و سقوط در امان است، خداوند فقط او را اين گونه قرار داده است تا حجّت خدا باشد بر بندگانش و گواه او باشد بر خلقش، و اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد مىدهد، و خداوند داراى فضلى بزرگ است، حال آيا بر چنين چيزى توانايى و دسترسى دارند تا بتوانند او را برگزينند؟ يا فرد منتخب آنان چنين اوصافى دارد تا او را بر ديگران مقدّم بدارند؟ قسم به خانه خدا كه از حقّ تجاوز كردهاند، و كتاب خدا را به پشت سر انداختهاند، گويا هيچ نمىدانند! در كتاب خدا، شفاء و هدايت است و آنها آن را كنار گذارده و از هواى نفس خود پيروى كردهاند، و لذا خداوند آنان را نكوهش فرموده و مورد نفرت و غضب نموده و هلاك كرده، مىفرمايد:
چه كسى گمراهتر از آنكه بىراهنماى الهى خودسرانه عمل كند و خدا ستمكاران را راه ننمايد و فرموده «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» (هلاكت باد بر آنان و خداوند كارهايشان را در بيراهه و گمراهى قرار داد- محمّد: 8) و نيز فرموده است:
«كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»
(بزرگ نفرت و دشمنى است نزد خدا و نزد مؤمنين، اين گونه خداوند بر هر قلب انسانهاى متكبر و جبار مهر مىنهد- مؤمن: 35). و اين حديث را محمّد بن محمّد بن عصام كلينىّ و علىّ بن محمّد بن- عمران دقّاق و علىّ بن عبد اللَّه ورّاق و حسن بن احمد مؤدّب و حسين بن ابراهيم ابن احمد بن هشام مؤدّب- رضى اللَّه عنهم- برايم نقل كرده و گفتهاند: محمّد ابن يعقوب كلينىّ اين حديث را از ابو محمّد قاسم بن العلاء و او از قاسم بن- مسلم و او از برادرش عبد العزيز بن مسلم از حضرت رضا عليه السّلام برايشان نقل كرده است.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : امام كيست, بيان نوراني امام رضا, صفت و فضل امام, عيون أخبار الرضا, روايات شريفه, ,